
گذشت عمر من اما چه با شتاب گذشت
چنان نسيم شتابنده يي كزآب گذشت
چه سالها كه نشستم به انتظار ولي
ز صبح موي شنيدم شب شباب گذشت
و عشق و جواني چو موج از سرما
چنان گذشت كه گويي شبي به خواب گذشت
گريخت از كف من لحظه هاي زود گريز
چو باذ از نظرم بخت ديرياب گذشت
به باغ شب گل اشكي ز چشم ما نچكيد
دريغ و درد كه آن لحظه هاي ناب گذشت
مگر خدا گذرد از سياهكاري ما
كه نامه هاي سياه من از حساب گذشت
هزارراه سلامت نمود پير خرد
ولي ز غفلت من وقت انتخاب گذشت
خیلی زودتر از آن که فکر می کردم دفتر عمر ورق خورد. وبه آخر رسید. ولی حیف وصد حیف نه تنها من بلکه بیشتر دوستان از این استاد وکلاس ،درسی یاد نگرفت.و در موقع امتحان شرمنده ایم. سرافراز باشید وجاودان. غلامرضا ایمانی
نظرات شما عزیزان: